تجربه ملت شدن

وابستگی به «ملّت» ضامن نهایی آزادی فرد است

تجربه ملت شدن

وابستگی به «ملّت» ضامن نهایی آزادی فرد است

بیانیه تحلیلی فعالان دانشجویی و اجتماعی آذری

بیانیه تحلیلی فعالان دانشجویی و اجتماعی آذری در خصوص اقدامات خصمانه جمهوری باکو علیه ایران

 

به نقل از سایت آذری ها-

http://www.azariha.org/?lang=fa&muid=53&item=379


جمعی از فعالان "آذربایجانی" طی بیانیه ای به اقدامات ضد ایرانی حکومت جمهوری باکو اعتراض کرده و از وزارت خارجه خواستند تا اقدامات تنبیهی و متقابلی را علیه این حکومت وضع نماید. به گزارش سایت خبری-تحلیلی آذری ها به نقل از خبرگزاری ایلنا در این بیانیه که امضای افرادی چون داریوش پیرنیاکان(رئیس خانه موسیقی) ،ناصر همرنگ(روزنامه نگار و داستان نویس) ،دکتر افشین جعفرزاده (محقق تاریخ معاصر و پزشک) و حسین نوین (استاد دانشگاه محقق اردبیلی) به چشم می خورد، با اشاره به کمک های مالی و لجستیکی دولت ایران به مردم جمهوری باکو و حکومت این کشور در طی دو دهه گذشته پیشنهاد شده است دولت ایران در خصوص ادامه روند کمک های مالی و نظامی تجدید نظر نماید.

متن این بیانیه بدین شرح است:

قریب به ۱۰۰ سال است که از "آذربایجان" نامیده شده منطقه "آران و خان نشین های شکی و شروان" می گذرد. در طول این سال ها جریان های ضد ایرانی قفقاز از هیچ تلاشی در جهت دشمنی با آذربایجان و مردم ایران فروگذاری نکرده اند.

در بیست سال گذشته تلاش دوایر و ادارات فرهنگی حکومت باکو در راستای مستحیل کردن فرهنگ آذربایجان در فرهنگ ترکیه و همچنین سرکوب علایق و انتخاب های این مردم و دشمن جلوه دادن کشور دوست و برادر (ایران) نزد افکار عمومی جمهوری باکو، همگی تلاش هایی مرموز و ناجوانمردانه در برابر "ما" بوده است.

این در حالی است که ایران و به ویژه مردم آذربایجان تا کنون از هیچ کوششی در راستای کمک و همیاری به کشوری که هم چون برادر کوچک تر پنداشته می شد، دریغ نکردند. کمک های مالی بلاعوض میلیاری، تحت پوشش قراردادن دهها هزار نفر از مردم این کشور از سوی کمیته امداد و حمایت نظامی،مادی و معنوی از آنان در برابر ارمنستان تنها بخشی از اقدامات حمایتی ایران از جمهوری باکو بوده است.

در مقابل چنین رویکردی، ما شهروندان ایران و مردم آذری تاکنون هیچ اقدام مثبت و توام با حسن نیتی از سوی زمامداران رژیم باکو ملاحظه نکرده و هر روز شاهد اقدامی جدید از سوی این حکومت بر علیه خطوط قرمز و بایسته های ملی خود هستیم.

موشک ها و تسلیحات خریداری شده از اسرائیل توسط رژیم باکو اکنون تبریز و شهرهای عمده آذربایجان را نشانه گرفته اند و آماده شلیک به قلب ایران و آذربایجان می باشند. شبکه های تلویزیونی، کتاب های درسی، نشریات و روزنامه های وابسته به دولت و یا محافل خاص در راستای تحریف تاریخ، اهانت به ایران و تغییر هویت ایرانی مردم آذربایجان و تحریک آن ها به اغتشاش و جنگ قومی منتشر می شوند.

قریب به بیست سال است که رژیم باکو در کمال شگفتی در برابر حسن نیت و اقدامات برادرانه و بزرگوارانه ملت ایران از هیچ کوششی برای توهین،تحقیر و ماجراجویی فروگذاری نکرده است.

بر این اساس ما جمعی از فعالان، نویسندگان، دانشجویان و شهروندان آذری ضمن این بیانیه از وزارت امور خارجه و سفیر دولت ایران در "جمهوری باکو" خواستاریم که :

۱- تحرکات و اقدامات ضد ایرانی حکومت باکو و گروه های سیاسی وابسته به این دولت از سوی وزارت خارجه و سفارت ایران در باکو با دقت و شدت بیشتری تعقیب و در صورت نیاز، الزامات امنیت ملی به جای آورده شده و ذره ای از تامین منافع ملت ایران در برابر این دولت فروگذاری ننماید.

۲- به استناد خبرگزاری های داخلی و خارجی کمک های کمیته امداد به رژیم باکو حداقل سی و چهار میلیون دلار، افراد تحت پوشش این کمیته حداقل سی هزار نفر و کمک های بلاعوض سالیانه ایران به این کشور، ارقامی ثقیل و جدی گزارش شده است. از سوی دیگر تسهیلات عمرانی و رفاهی که از سوی ما برای آبادی و عمران جمهوری خودمختار نخجوان وضع شده قابل تامل بوده است این در حالی است که اقدامات خصمانه دولت مستقر در جمهوری باکو هیچ نسبتی با کمک های دولت ایران نداشته و ندارد.

۳- ما از دولت ایران می خواهیم که در راستای اقدامات پیش گیرانه و تلافی جویانه حکومت جمهوری باکو در حمایت از کنگره موسوم به آذربایجانی های جهان (داک) که متشکل از تعدادی کلاهبرداران سیاسی و ورشکستگان تجزیه طلب می باشد، ضعف های ژئوپلتیک،سیاسی ،نظامی،منطقه ای ، جمعیتی و امنیتی این حکومت را به عنوان گزینه های اقدامات پیشگیرانه و تنبیهی مد نظر قرار دهد و سیاست نادیده گرفتن و بی اهمیت پنداشتن اقدامات ایذایی این جمهوری را تغییر دهد.

ایران در طول بیست سال گذشته دالان نخجوان را جهت انتقال مواد و ارزاق مورد نیاز مردم نخجوان از طریق خاک ایران در اختیار جمهوری باکو قرار داده است و در مقابل خواستار هیچ گونه اخذ امتیاز از این جمهوری نشده است. اما جمهوری باکو به جای سپاس گذاری بر خلاف اخلاق و منش عمومی حتی از آزار و اذیب راننده ها و کامیون های ایرانی نیز غفلت نکرده و به بدترین شکل با مسافران و شهروندان ایرانی عازم باکو که اکثریت آنها آذری هستند رفتار نموده است.

۴- ما از دولت ایران می خواهیم طی یادداشتی رسمی بر استفاده نام تاریخی آذربایجان برای شمال رود ارس توسط دولت باکو اعتراض نموده و در راستای جبران این تحریف بزرگ، جهت آشنایی شهروندان در کتاب های درسی و دانشگاهی نسبت به این مسئله آگاهی رسانی نموده و در خصوص جنگ های ایران و روس و قرارداد های گلستان و ترکمن چای آگاهی های بیشتری در اختیار شهروندان قرار دهد. هم چنین از طریق برگزاری همایش های دانشگاهی، سمینارها و نام گذاری میادین شهری از فراموشی یاد و خاطره ۱۷ شهر قفقاز جلوگیری نماید.

۵- ما معتقدیم که شناسایی دیپلماتیک کشوری موسوم به "جمهوری آذربایجان" در ابتدای دهه نود در حالی که نام یکی از استان های ایران را برای خود انتخاب کرده بود می بایست با تامل و درنگ بیشتر و بررسی های کارشناسانه انجام می یافت و حداکثر شناسایی رسمی و دیپلماتیک با کیفیت موجود به صورت "دوفاکتو" صورت می گرفت. بنابراین از وزارت خارجه دولت ایران مجدانه خواستاریم که مقرر نماید نام تاریخی آران و یا "جمهوری باکو" به صورت توامان در اسناد و نوشته های دیپلماتیک مورد استفاده قرار گیرد.

۶- توجه به سرنوشت مردمی که در کشور مسلمان نشین شمال ارس زندگی می کنند از جانب دولت ایران دارای اهمیت تاریخی،دینی و فرهنگی است. علاوه بر آذری ها اقلیت هایی چون تالشان در این سرزمین تحت ستم ملی دولت باکو قرار دارند. بذل توجه دولت ایران نسبت به فعالان سیاسی،روزنامه نگاران و نخبگان تالش بی شک سبب تقویت فرهنگ ایران در قفقاز خواهد بود.

۷- همان گونه که همگان اطلاع دارند در همه کشورهای جهان قوانینی سخت و انعطاف ناپذیر علیه گروه ها و دسته های تجزیه طلب و بنیادگرایان قومی وضع شده است و هر گونه فعالیت و تحریک مردم برای جنگ و تنش قومی ممنوع می باشد. با کمال تاسف باید گفت که برخی از گروه ها و افراد تجزیه طلب درجامعه در سایه خلا قانونی و مدارای مسئولان به عنوان عقبه و دنباله گروه هایی چون داک با حمایت نهادهایی امنیتی جمهوری باکو به فعالیت مشغول هستند. از سوی دیگر "رایزنی فرهنگی" جمهوری باکو در تهران سال ها است که آزادانه سرگرم اقدامات مرموز و تجزیه طلبانه از جمله پخش پرچم،انتشار و پخش رایگان کتاب در دانشگاه ها و اظهارات تحریک آمیز در محافل دانشگاهی می باشد.

از آن جایی که بر اساس نص صریح قانون اساسی (اصل نهم و بیست و ششم) پاسداری از آزادی،تمامیت ارضی وحدت و استقلال ایران، وظیفه آحاد ملت است، ما آذربایجانی ها این حق را برای خود قائل خواهیم بود که در صورت مشاهده هر گونه حرکت قومیت محورانه و تحریک آمیز از سوی هر کس، الزامات این اصل را به جا آوریم.

۸- دولت ایران می باید حق اقدامات متقابل و تنبیهی علیه حکومت فعلی باکو را برای خود محفوظ دانسته و همه اقدامات از بررسی و محاسبه میزان کمک های مالی،تجدید نظر در موضع رسمی پیرامون مناقشه قره باغ،بررسی مجدد مسیرهای زمینی جمهوری باکو به نخجوان از خاک ایران و... را مد نظر قرار دهد و نسبت به تامین منافع ملی ایران در منطقه اهتمام بیشتری به خرج دهد.

امضاء کنندگان بیانیه :

داریوش پیرنیاکان- موسیقیدان و هیئت علمی دانشگاه تهران

بهمن پیر نیاکان- تبریز، پژوهشگر

حسین نوین- اردبیل، هیئت علمی دانشگاه محقق اردبیلی

افشین جعفرزاده- ارومیه، پزشک و عضو هیئت دانشگاه علوم پزشک تهران

لیلا حسینیان- مشکین شهر، هیئت علمی دانشگاه

محمد حسین داوری – میاندوآب، دبیر

جمشید هدایی- تبریز دبیر بازنشسته

بهمن فرهنگ- تبریز،دبیر تاریخ

ابراهیم آقازاد- ارومیه، دبیر

سعید دادگر- اردبیل، دبیر تاریخ

کیامهر فیروزی- خلخال، دبیر و پژوهشگر

اعتماد ناصری- تبریز، دبیر بازنشسته

کاظم آذری- تبریز، محقق و نویسنده

شهین پور حسین- تبریز، شاعر

رحیم نیکبخت- تهران، پژوهشگر تاریخ

محمدرضا ربانی، تبریز، روزنامه نگار

محمد طاهری خسروشاهی- تبریز، پژوهشگر

لطف الله خدایی- اردبیل، دکتری علوم سیاسی

عبادالله عباسی- تبریز، سرهنگ بازنشسته

ناصر همرنگ- اردبیل، نویسنده و روزنامه نگار

حسین شفاهی – میاندوآب ، دانشجو

ناصر مطلبی- میاندوآب دامپزشک

امیر دیلمقانی- تبریز- دانشجوی علوم سیاسی

اشکان جم، تبریز- کارشناس حقوقی

امیر علیزاده- تبریز

علی نجفی- تبریز

احسان محمدی- تبریز

عادل زهتاب- تبریز

علی موسویان- تبریز

حامد فرشباف- تبریز

هادی علی پور- تبریز

میلاد اسکندری- تبریز

حجت مسلم زاده- تبریز

مرتضی اسدی- تبریز

حبیب باغی- تبریز

نادر ساعی- تبریز

سامان وطن شناسان- تهران، دانشجو

مهدی قسمتی- تبریز

سهند اینانلو- تبریز،دانشجوی دامپزشکی

بهزاد فرشباف- زنجان

فرید آیدنلو- ارومیه

داوود دشتبانی- پژوهشگر

علی خوش عمل- تبریز

وحید رنجبری- تبریز

محمد امیران- تبریز، بازاری

فرزاد حیدرزاده- تبریز، مهندس

مریم ناصری- اردبیل

مهدی اکبر زاده- اردبیل

رضا آذری- اردبیل

شهمیرزاد پهلوانی – تبریز، مهندس

امیر حسین جهانی- تبریز، دانشجوی علوم سیاسی

سعید ذرخورد، تبریز، کارشناس حقوقی

علی رضا بابایی- تهران

ارسلان مغانی- اردبیل، پژوهشگر

احسان خواجه ای- تبریز، دانشجوی ارشد جامعه شناسی

میلاد مطیع- تبریز، دانشجو

مرتضی افشار- میاندوآب، دانشجوی ارشد

وحید کبیری-

جعفر عباسی-

ایوب صادقی-

رضا دل جوان- تبریز

ناصر حسین پور-

مهران سلطانی-

وحید عمرانی-

مجید علی زاده-

رضا امیر فتحی- تبریز، بازنشسته

رضا سلیمانی- تهران، بازاری

محمد امیران- تبریز، بازاری

داوود محمدیان- تبریز، فعال اقتصادی و صنعتی

هادی شربیانی- تبریز، بازرگان

حجت الله کلاشی- اردبیل، کارشناس ارشد علوم سیاسی

محسن عالی زاده- اردبیل، دانشجوی مهندسی

سالار سیف الدینی- تهران، پژوهشگر

یوسف شکری- تبریز، گرافیست

کاوه امیری- تبریز، دانشجوی مدیریت صنایع

مهران پورجباری- تبریز،دانشجوی مدیریت صنایع

محمدفرید رضانیا- تبریز، حسابدار

اسماعیل مدرس- تبریز، بازنشسته

یوسف علیشاهی- تبریز،بازاری

مریم زارعی- تبریز، کتابدار

مهدی کاظمی- تبریز

متین مطیع- تبریز

مهدی رشیدی- ارومیه ، فعال فرهنگی

فرزین ذریه- تبریز- دانشجو

بیژن اژدری- تبریز،مهندس

علی شهبازی- اردبیل، دانشجو

 

کشور در حال انفجار است، افغانی های هزاره خطری بزرگ برای ایران

مهاجرت غیرقانونی و بی ضابطه اقوام مختلف در چند سال اخیر به کشور رشد قارچ گونه ای داشته است. 

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه عصر امروز، متاسفانه در چند سال اخیر شاهد ورود غیرقانونی مهاجران مختلفی از کشورهای همسایه بالاخص افغانستان بودیم که این ورود غیرقانونی مشکلات متعددی اعم از مشکلات پزشکی- بهداشتی، فرهنگی- اجتماعی، مالی- اقتصادی و امنیتی را به وجود آورده است.

از سوی دیگر دزدی، تجاوز، کودک آزاری، قتل، قاچاق مواد مخدر و انتقال بیماری های مختلف ارمغان حضور غیرقانونی این مهاجران برای ایرانیان بوده است. در بسیاری از موارد این کارگران به عنوان نیروی کاری جایگزین کارگران ایرانی شدند و با ازدواج کردن با زنان ایرانی سعی در کسب تابعیت ایرانی دارند.

بسیاری از این اتباع افغانی، زنان شهرستانی ایرانی (به خصوص زنان خراسانی و بلوچ) را که ظاهری به مراتب بهتر از زنان افغان دارند، به عنوان زن اول، دوم و حتی سوم برمی‏گزینند و با مبلغی اندک به خواستگاری رفته و تحت عنوان ولیمه، زن مورد نظر را می‏خرند. عموماً افغانی ها با این وعده که دختران را از ایران خارج نمی‏کنند، پدران کم عاطفه را راضی می کنند، اما پس از مدتی، زنان ایرانی را که چون ملکشان، متعلق به خویش می‏دانند، به افغانستان می‏برند و گاه خشونت و تبعیض بر این دخترکان ایرانی پس از چند سال، چهره‏ای تکیده از این ایرانیان نشسته با افغان‏ها باقی می ماند.

بر همین اساس نگارنده این گزارش با علم به این موضوع که میزان و شدت ناهنجاری های اجتماعی در هرجامعه ای به عوامل مختلفی بستگی دارد که یکی از مهمترین آن ها حضور غیر قانونی مهاجرین است، در نظر دارد برای روشن شدن زوایای تاریک حضور این افراد در ایران، به بررسی چند پرونده اخیر جنایت ها و تجاوزهای فجیع جنسی برخی از این مهاجران افغانی های مقیم ایران بپردازد تا ضمن آگاهی دادن به مردم، تلنگری به مسئولانی که در این خصوص کوتاهی کرده اند زده شود.

خوشحالی پانترکان از بازداشت روزنامه نگار تبریزی

زمانی که انسانیت جای خود را به فاشیسم میدهد 

پیمان پاکمهر از قدیمی ترین فعالان حقوق بشر بود
وی بارها خبر بازداشت بسیاری از پان ترکان مانند علی حامد ایمان را در تبریز مخابره و در رسانه هایی چون رادیو فردا،دویچه وله و صدای امریکا بازتاب داده بود. وی اخبار بازداشت و نقض حقوق بشر بازداشت های پانترکان و تجزیه طلبان را بنا بر رسالت خبری و حرفه ای خود منتشر و یا گزارش می کرد


 پیمان پاک‌مهر
پیمان پاک‌مهر روزنامه‌نگار مستقل بازداشت و به بند ۲۰۹ اوین منتقل شد خبری بود که ساعاتی پیش بر روی خروجی سایت هرانا قرار گرفت  مطمئنن هر انسان آزاده و مخالف ج.ا از این خبر ناراحت میشود اما وقتی  یک اندیشه نژاد پرست به مانند  پان ترکیسم  بر روح روان یک انسان حاکم شود آن شخص تمامی منش انسانی خود را فراموش کرده و از به بند کشیده شدن یک انسان دیگر ابراز خوشحالی میکند
پیمان پاکمهر یکی از برجسته ترین خبرنگاران مستقل، ایراندوست و آزادیخواه ایران توسط جمهوری اسلامی به زندان افکنده شده است. پان ترکان از دشمنان خونی این خبرنگار تبریزی آزادیخواه هستند و از هم اینک به ابراز خوشحالی از دستگیری وی پرداخته اند.  وبلاگ های پانترکی  که خود در وطن فروشی و نشر خزعبلات و جعل خیانت استاد هستند پیمان را وطن فروش خطاب میکنند! وبسایتی لجن پراکن بایبک! که  توسط چند کانادا نشین اداره میشود او را پان ایرانیست میداند عجیب است که بزرگترین ایراندوستان و دشمنان اندیشه ی نژاد پرستانه پانترکیسم  آذری هستند!واین مورد همیشه باعث عصبانیت پانترکها شده  است
پیمان پاکمهر، روزنامه نگار تبریزی و مدیر سایت خبری "تبریزنیوز"، دو روز پیش توسط ماموران وزارت اطلاعات در تبریز با نیابت قضایی از سوی شعبه پنج بازپرسی دادسرای اوین (مقدس) بازداشت شده است.
گفتنی است پاکمهر از فعالان دانشجویی سابق تبریز و عضو کانون دانشجویان مستقل دانشگاه تبریز در دهه ٧٠ بود که در جریان اعتراض دانشجویی ٢٠ تیر ٧٨ نیز مورد تعقیب قرار گرفته بود.
همچنین پاکمهر فعالیتهای مطبوعاتی خود را از ابتدای دهه ٨٠ با همکاری با نشریاتی چون شمس تبریز و آنگاه تاسیس آژانس خبری تبریزنیوز ادامه داده، در انعکاس اخبار آذربایجان با رویکردی ملی و ایراندوستانه کوشید.این روزنامه نگار تبریزی و فارغ التحصیل رشته زبان انگلیسی دانشگاه آزاد تبریز همچنین عضو فدراسیون جهانی روزنامه نگاران و انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران بوده است. البته اقدامات جریان نژاد پرست پانترکیسم برای همه هم میهنان بخصوص آذری زبانان اشکار شده است این جریان ادعای دفاع از حقوق  آذری ها را دارد اما از بازداشت روزنامه نگار تبریزی  توسط جمهوری اسلامی ابراز خوشحالی میکند این اولین رفتار دوگانه این مدعیان!! و همگام شدنشان با حکومت اسلامی نیست و مطمئنن آخرین ان نیز نخواهد بود به هر حال  با توجه به سابقه  انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایحان (آداپ) در ترویج قوم گرایی و تجزیه طلبی شاید عجیب نباشد که این سازمان!!! که نام دفاع از زندانیان سیاسی آذری را یدک میکشد خفه خون گرفته است! دفاع از زندانیان تجزیه چی آری دفاع از زندانیان ایراندوست  آذری خیر! دفاع از زندانیان آذری در این سازمان گزینشی است!  بار دیگر  پانترکیسم و حامیان پیدا و پنهان انها که در پشت نقاب حقوق قومی پنهان شده اند چهره ضد آذری خود را نشان دادند 

گفت‌وگو با احسان هوشمند

ملیت، هویت و فدرالیسم


دو ماهنامه چشم اندازه ایران؛ شماره 70 آبان و آذر 1390

امروزه نهاد دولت ـ ملت از دو زاویه مورد تهدید  قرار می‌گیرد؛ از بیرون به‌وسیله جهانی‌شدن و از درون به‌وسیله برجسته‌کردن گروه‌های خُرد و فرو-ملی که هر یک ممکن است خواستار خروج از حاکمیت ملی یا تحدید آن در منطقه مورد ادعای خود باشند. به نظر نمی رسد در ایران چنین وضعیتی حکمفرما باشد و جدا از دخالت‌های خارجی در حوزه اقوام، نگرانی خاصی حس نمی‌شود، ولی در کل دو تحول بزرگ در دو دهه گذشته تأثیر زیادی بر هویت ملی و به دنبال آن امنیت ملی در کشور ما داشته است: نخست فروپاشی شوروی و دیگری اشغال عراق و برپایی نظام فدرالی در این کشور. آنچه در زیر می‌آید حاصل گفت‌وگو با احسان هوشمند، جامعه‌شناس و کارشناس مسائل هویتی بویژه در حوزه کردستان است.


ادامه مطلب ...

حقوق بشر بر بنیاد استقلال و حاکمیت ملی

 


منبع : وطن یولی

بر اساس داده های یکی از پژوهش های معتبر، از سال 1945 تا 1997 بیش از صد و بیست جنگ و درگیری عمده در جهان صورت یافته است. از این تعداد هشتاد مورد در زمره ی جنگ های قومیتی و مذهبی بوده اند و پیامدهای دهشتناکی چون پاکسازی های قومی و جنگ های داخلی را در پی داشتند.

شاید بتوان گفت عبارت ها و مفاهیم فریبایی چون حق تعیین سرنوشت و زبان مادری همچون هژمونی طبقه کارگر و جامعه بی طبقه،به آسانی همچون باروت بر افروخته می شوند و اذهان بسیاری را به خود مشغول می کنند. بر خلاف آن چه که وانمود می شود،حق تعیین سرنوشت نسبتی با مرزبندی های زبانی و قومی در جوامع ندارد و تنها راه حلی بود برای برون رفت از مشکلات حاصل از دوران استعماری و فروپاشی امپراتوری های مستعمراتی.

این مفهوم توسط مارکسیست-لنینیست ها،وارد ادبیات سیاسی ایران گردید و از سوی گروه های گریز از مرکز به وام گرفته شد. اما واقعیت این است که حق تعیین سرنوشت کاربرد محدودی در حقوق بین‌الملل دارد و به وسیله عرف و خود حقوق بین المللی مشروط و محدود می شود. متاسفانه باری دیگر کسانی که می خواستند از این نمد کلاهی برای خود بدوزند دست به کار شدند و با استناد به چند بند و سطر از ظواهر این بخش از حقوق بشر، دکان زبان مادری و حق تعیین سرنوشت را باب کردند. مطاعی که   این سوداگران حقوق بشر به مشتریان نا آشنای خود فروخته اند کالای پرغل و غشی بود که تنها سایه ای پرنقصان از حقیقت ماجرا را نمایش می داد.

صد افسوس که در این دایره، عده ای کم مایه که تاب مقاومت فکری در برابر مفاهیم سنگین را ندارند به محض روبرویی با چنین اندیشه هایی دین و ایمان خود را می بازند و به زعم خویش وارد وادی آرمان های بلند انسانی می شوند که نام حقوق بشر بر آن نهاده اند، و در واقع چیزی نیست جز دشنه ای نهان، در آستین قدرت های پنهان.

در کشور ما و بسیاری دیگر از کشورهای در حال توسعه،افراد گمراه و ساده اندیشی هستند که با دامن زدن به عصبیت های جاهلی و قبیله ای در مسیر خیانت به ملت،تاریخ و پرچم ایران قرار گرفته اند و حتی به همزبانان و هم شهریان خود نیز خدمت نمی کنند. شاید هنوز کسانی در میان ما باشند که تصور می کنند در دوران ماقبل مدرن و جهان فرسوده سده های گذشته زندگی می کنیم و مفهوم وطن و هموطن برایشان فراتر از شهر و روستاهاشان نمی رود. اینان فراموش کرده اند که جهان با ورود به دوران نوین، ارزش های ماقبل مدرن را نیز رها کرد. اکنون انسان ها در قبیله های چندصد نفری زیست نمی کنند که ارزش های قومی و قبیله ای را مقدم بر مصالح میلیونی بپندارند.زیستگاه انسان امروز سرزمینی است به وسعت کشور که در آن سنت های قبیله ای جای خود را به ارزش های ملی و منافع ملت سپرده است. کسانی که نخواهد این واقعیت را بپذیرند با مفهوم شهروندی نیز بیگانه خواهند بود و مزایای اندک «رعیت بودن» را بر شهروندی ترجیح می دهند.

آن چه برازنده قامت تاریخی ماست همزیستی برادر وار و احترام به حقوق یکدیگر در چهارچوب مقتضیات زمان است. ایرانی هرگز سود خود را در زیان دیگران نجسته است. فرهنگ ایرانی سرشار از مهربانی و احترام و مدارا نسبت به سایرین بوده است. ولی از طرف دیگر میهن پرستی این ملت نیز بارها آزموده شده است. ایرانیان ارزش های ملی خود را طی فراز و نشیب های تاریخی با دشواری های فراوان حفظ کرده اند، ملت ما زبان فارسی، آیین های نوروزی و دیگر سنت های ملی را با چنگ و دندان از توفان های سهمگین تاریخی بیرون نکشیده است تا امروز در مذبح حقوق بشر قربانی کند.

ولی عده ای مایل اند بنا بر دلایلی رقابت های سیاسی را در کشور با تاکید بر حقوق بشر ِ قومی پیگیری کنند. فعالان حقوق بشر ایرانی باید آگاه باشند که شرکت در بازیی که دیگران ساخته اند معمولا نتیجه بخش نیست و نتیجه ای جز لوس کردن مباحث حقوق بشری و بی توجهی به آن در سطح جامعه را در بر نخواهد داشت. آن چه که شایسته مردم ایران است توسعه اقتصادی و سیاسی تا جای ممکن و مطلوب است اما استفاده ابزاری از حقوق بشر و استثمار معنایی آن نه تنها به اقوام کمکی نمی کند بلکه یکی از موانع اصلی «توسعه» به شمار می رود. اقوام ایرانی در چارچوب حقوق شهروندی و حقوق فردی قادر اند به بهترین نحوء خواسته های خود را پیگیری نمایند. حقوق شهروندی نیز محصول دموکراسی و توسعه سیاسی و اقتصادی است نه جنگ های قومی و تحریک افراد علیه هموطنان در فضایی هژمونیک و احساسی. مهم تر از همه فراموش نکنیم که اصل «حاکمیت و استقلال ملی» از دید "منشور سازمان ملل متحد" و  "بیانیه جهانی حقوق بشر " اولویت دارد.

در این دو سند ارزشمند به هیچ عنوان نشانی از اقلیت ها  و تاکید بر حقوق ویژه برای آنان مشاهده نمی کنیم ولی در منشور ملل دو بار بطور صریح بر «حق حاکمیت ملی دولت ها» اشاره رفته است. نویسندگان منشور سازمان ملل متحد و اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز معتقد بودند که اقلیت های موجود در جامعه برای کسب مطالبات احتمالی باید از کانال حقوق شهروندی و مدنی و در چهارچوب کلی کشور وارد عمل شوند.

رهیافت لیبرالی ( که بیانیه جهانی حقوق بشر و منشور ملل متحد با توجه به آن نگاشته شده) بر این نکته تاکید دارد که اگر حقوق شهروندی یک فرد تامین نمی شود لزوما ارتباط منطقی با قومیت وی ندارد حتی اگر بنا دلایلی آن را تشدید نماید. گروه های سیاسی قومگرا یا تجزیه طلب زمینه های نا امنی سرمایه در مناطق پیرامونی را فراهم می آورند و از این نظر ممکن است دولت ها دو برداشت مختلف از این گونه حرکت ها داشته باشند و در نتیجه به محدود سازی نه تنها گروه های سیاسی قومی، حتی آزادی های مربوط به اقلیت ها دست بزنند. در این زمینه تفاوتی بین دولت های دموکراتیک و غیر دموکراتیک نیست.

 نخست اینکه دولت ها تحرکات گروه های سیاسی قوم گرا را منافی «امنیت» می دانند و در وهله دوم آن را منافی « توسعه » تلقی می کنند. مخالفت امنیتی در رژیم های غیر دموکراتیک همواره محتمل است و در رژیم های دموکراتیک نیز ممکن است به شکل خفیف تر و معقول تر موضوعیت داشته باشد. اما مخالفت از منظر توسعه همواره وجود خواهد داشت زیرا واگرایی قومی به « توسعه » صدمه می زند و بر عکس، برداشتن شکاف های قومی آن را تقویت می کند.(1)

حاکمیت ملی و تمامیت ارضی در حوزه مباحث حقوق بشر در سطح جهانی همواره یکی از شاخص های پذیرفته به شمار رفته است. در سال ۱۹۹۳ کنفرانس جهانی حقوق بشر در وین با صدور اعلامیه ای بر ممنوعیت هر نوع تجزیه طلبی و جدایی خواهی تاکید نمود. در پاراگراف ۱ مکرر از قسمت دوم این اعلامیه ضمن برشمردن اهمیت اجرای حق تعیین سرنوشت و بیان اینکه محرومیت از این حق، نقض حقوق بشر است، تصریح شده:

«حق تعیین سرنوشت نبایستی به عنوان مجوز یا مشوقی برای هر عملی که منجر به تجزیه یا تهدید کل یا جزئی از تمامیت ارضی یا وحدت سیاسی کشورهای دارای حاکمیت تلقی گردد.»

ماده ۸ اساسنامه دیوان کیفری بین المللی مصوب ۱۹۹۸ نیز پس از برشمردن مصادیق جنایات جنگی و تاکید بر ممنوعیت این مصادیق و مجازات مرتکبان آنها بر این مطلب تاکید می کند که دولتها حق دارند تا با "تمام وسایل قانونی" از وحدت و تمامیت ارضی کشور خود دفاع نمایند.

از این ماده بر می آید که دولت ها حق دارند حتی با اعمال زور هر نوع حرکت جدایی خواهانه را سرکوب کنند. مشروط بر این که به جنایات جنگی، جنایت علیه بشریت و نسل کشی که اقداماتی غیرقانونی هستند، متوسل نگردند. شورای امنیت حتی در وضعیتی مانند کوزوو که در آن نقض فاحش حقوق بشر نیز صورت گرفته بود، بر اهمیت حفظ تمامیت ارضی یوگسلاوی تاکید می نمود و تصریح می کرد که  اقدامات ناتو بایستی با رعایت تمامیت ارضی یوگسلاوی صورت بگیرد.

 

(1): در این باره بنگرید به: گفتگوی مرتضی مردیها با مجله روژف 1387

(2): در این مورد بنگرید به مقاله محمدعلی بهمنی قاجار در اطلاعات سیاسی- اقتصادی با عنوان چگونگی اعمال حق تعیین سرنوشت.